چنیدن سال پیش صهیون ها دور هم جمع شدند و اساس نامه ای را تالیف کردند که طی آن قرار است بر دنیا مسلط شوند . اگر اشتباه نشود این پروتکل ها در روزنامه ها آن زمان منتشر شد و بعد از این که صهیون ها به خود آمدند دریافتند که انتشار این پروتکل ها به ضررشان است . بنابر این سعی در جمع آوری آن کردند اما به هر شکل این پروتکل ها در جهان پخش شد و در دهه 1370 در روزنامه های کشور منتشر شد .
قسمت اول
این پروتکل ها منبع خوبی برای محققین نظام سلطه و فراماسونری است تا قدرت تحلیلشان بالا تر رود:
اعتیاد به الکل و افراط در نوشیدن نوشابه هاى سکرآور، مشکلى است که پس از اعطاى آزادى در میان یریهودیها رواج پیدا مى کند. بر ما یهودیه ا لازم است که در چنین مسیرى گام برنداریم . مردم غیریهودى از همان آغاز جوانى به وسیله عوامل ما بى بندوبار و بدون اخلاق بار مى آیند. عوامل م ا عبارتند از معلمان سرخانه، خدمتکاران، منشى ها و زنانى که در خانه هاى ثروتمندان بچه دارى مى کنند. به کمک زنان یهودى مردان غیریهودى را در عشرتکده ها و محلهاى عیاشى به فساد اخلاقى مى کشانیم و آنه ا را از جاده عفت و پاکدامنى منحرف مى سازیم. من این جامعه را که به دست زنها به فساد کشانده مى شود، جامعه زنان نام مى نهم زیرا در فساد و تجمل پرستى دنباله رو دیگرانند.
*
دولت ما به جاى آنکه ترس از جنگ را در مردم ایجاد کند، از طریق اعدامهاى
ظاهراً قانونى مخالفان را از سر راه برمى دارد و با ایجاد چنین ترسى خود به
خود مردم را وادار به تسلیم مى کند. زیر ا بى رحمى و سنگدلى در مجازات
موجب ثبوت و استحکام دولت است. به نام انجام وظیفه و با اعمال مجازات هاى
شدید و بى رحمانه مى توانیم دولتها را هم وادار کنیم که بدون قید و شرط
تسلیم ما شوند.
* منطق ما زورگویى و متقاعد کردن است. در مسایل
سیاسى، تنها زور است که پیروز مى شود ب ه ویژه اگر رهبران سیاسى بتوانند آن
را مخفیانه اعمال کنند. اگر فرمانروایى نمى خواهد تسلیم دیگران شود، باید
با خشونت و نیرنگ به متقاعد کردن دیگران که از اساسى ترین اصول حکومت
هستند، متوسل شود. تا زمانى که غیریهود مانع رسیدن ما به هدفهایمان باشند
باید فساد، خیانت و رشوه خوارى را رواج دهیم. اگر چپاول کردن اموال مردم
منجربه تسلیم شدن آنها در برابر حکومت بشود، نباید در انجام این کار تردیدى
به خود راه دهیم.
ما به آزادى خاتمه مى دهیم
*
اگر به تاریخ گذشت نگاهى بیفکنیم، درمى یابیم که ما نخستین قومى بودیم که
نداى آزادى، برابرى و برادرى را سردادیم. این کلمات بعدها به وسیله مردم
غیریهودى، احمقانه و طوطى وار تکرار شدند و ناآگاهانه خود را گرفتار ساختند
و آزادى را که در برابر فشارهاى توده ناآگاه چون سد محکمى بود ، از بین
بردند .خردمندان غیریهودى نمى توانند خود را از مطلق گرایى و ذهنیت و عالم
تجرد بیرون آورند و واقعیات را مورد قبول قرار دهند. آنها هیچگاه متوجه
تضاد موجود میان آنچه مى گویند و آنچه عمل مى کنند ، نمى شوند. آنها متوجه
نمى شوند که افراد داراى استعدادها، قابلیتها و شخصیتهاى متفاوتى هستند.
آنها باور نمى دارند که توده مردم کور و ناآگاه است. آنان باور نمى دارند،
کسى که از میان توده مردم برخیزد نمى تواند رهبر بشود. آنها نمى پذیرند که
استعداد رهبرى در میان یک تبار از پدر به فرزند منتقل مى شود . آنان با
نادیده گرفتن چنین حقایقى برخلاف موازین طبیعت گام برداشتند و ما مى بینیم
که مسأله ارثى بودن رهبرى، به دست فراموشى سپرده شده و همین امر هم باعث
شده است که ما روز به روز به موفقیت نزدیکتر شویم.
* اشاعه کلماتى
چون آزادى، برابرى و برادرى در چهارگوشه دنیا به ما نسبت داده مى شود . ما
باید از واملمان که ناآگاهانه پرچم مان را با شور و شوق فراوان برافراشته
اند، سپاسگزار باشیم. مى دانیم که کلمات مذکور در طول تاریخ همچون آفتى
رفاه، صلح، آرامش، همکارى و اساس حکومت غیر یهودیان را نابود کرده اند.
البته بعداً یادآور خواهیم شد که عوامل دست نشانده، ما چگونه به پیروزى
نهائى ما کمک خواهند کرد یا این امکان را مى دهند که ورق برنده به دست ما
بیفتد. معناى این کلام آنست که در آینده خواهیم توانست هر نوع امتیازى را
از جمله (اریستوکراسى)اشرافیت و سرمایه دارى( جوامع غیر یهود ی) را چون سد ى
دربرابر پیروزیمان قرار دارد، نابود کنیم و بر خرابه هاى اریستوکراسى
غیریهود، اریستوکراسى خود را که مبتنى بر ثروت و رهبرى افراد تحصیل کرده
است، بنا نهیم. باز یادآور مى شویم که دانش و ثروت دو شرط اساسى ، براى
تشکیل این اریستوکراسى هستند. ثروت را در اختیار داریم و دانش رهبرى را
حکماى پیشین برایمان فراهم آورده اند.
* اگر در رابطه هایمان، دست
روى حساس ترین عصب ذهن آدمیان بگذاریم ، خیلى زود به پیروزى خواهیم رسید و
این اعصاب حساس ذهن آدمى، عبارتند از زراندوزى، مال پرستى و تنوع طلبى در
ارضاء نیازهاى مادى هر یک از این خواسته ها به تنهائى مى تواند آدمى را
تسلیم ما بکند.
* مجرد و ذهنى بودن مسأله آزادى، به ما کمک مى کند
که به توده هاى مردم در سراسر دنی ا بفهمانیم که دولتهایشان فقط ناظر خرج
ثروت هاى مردم هستند و مى توان دولتها را مانند دستکشهاى کهنه زود به زود
عوض کرد.
* از آنجا که تغییر دادن رهبریهاى ممالک جهان مقدور و میسر
مى باشد و از آنجا که مى توانیم نقش بسیار مهمى در اینگونه تغییر و تحولات
داشته باشیم، لذا برایمان آسان خواهد بود که اختیار انتصاب و انتخاب
رهبران جهان را به دست گیریم.
پروتکل شماره 2
** تا آنجا که مقدورمان باشد، باید از بروز جنگى که بسود ناحیه اى خاص منجر شود، جلوگیرى کنیم. آنگاه جنگ را به صحنه اقتصاد مى کشانیم تا طرفین متخاصم به خوبى تسلط همه جانبه م ا را دریافته و تسلیم عوامل بین المللى ما شوند. حقوقى بنام حقوق بین الملل وضع خواهیم کرد که جایگزین حقوق ملى کشورها شده و ناظر بر روابط بین ملل باشد، همانگونه که قوانین حقوقى یک کشور، بر روابط افراد آن کشور نظارت دارد.
*** سخنان بیهوده، پوچ، پوشالى و بى پایان به صورت نطق، مباحثه و گفتگو وقت دیوانیان و مجلس نشینان و هیأت مدیره ها را ضایع کرده است. روزنامه نگاران خیلى بى پروا به پروپاى مقامات اجرائى دولتها پیچیده اند. مؤسسات و سازمانها، تیزى دشنه سوء استفاده از قدرت را روى گردن خویش احساس مى کنند.به زودى همه چیز در اثر یورش دیوانه وار توده ها منفجر و به آسمان پرتاب خواهد شد.
*** نابودى اریستوکراسى بنابه راهنمائى م ا و بوسیله عوامل مان صورت گرفت . ولى با نابودى اریستوکراسى داستان پایان نیافت و این بار پول پرستان به شیوه دیگر دام خود را بر سر راه مردم پهن کردند و همانطور که امروز مى بینیم پول پرستان یوغ استثمار خود را برگردن کارگران نهاده اند و آنها را شدیداً به اسارت گرفته اند.
*** ما بر روى صحنه
نقش حامى کارگر را بازى مى کنیم و بدینسان زیر شعار همکارى، برابرى و تحت
شعار اشتراک مساعى جهانى شعار و نیز مطابق اصول فراماسونرى خویش ، کارگران
را به صف نیروهاى جنگجوى خویش یعنى سوسیالیزم، انارشیسم و کمونیزم مى
کشانیم. اریستوکراسى از حمایت قانون برخوردار بود و از کار و دسترنج
زحمتکشان ارتزاق مى کرد . به همین لحاظ بخاطر حفظ منافعش، همواره به تغذیه و
سلامت کارگران توجه خاص داشت و مى خواست که کارگر ، سالم و نیرومند باشد
تا بهتر و بیشتر از او بهره کشى کند. اما موضع ما درست مخالف این نظریه
است. ما به مرگ و میر و کشتار غیر یهودیان فکر مى کنیم. به عبارت دیگر،
قدرت ما، در گروکاهش مستمر مواد غذائى وضعف جسمى کارگر مى باشد. زیرا از
این طریق مى توانیم کارگر را به اسارت خود درآوریم تا او را در اختیار
داشته باشیم و نتواند علیه خواستهاى ما اقدام بکند. تسلطى که از طریق ایجاد
گرسنگى بر کارگران به دست مى آید، به مراتب مطمئن تر از تسلطى است که
اریستوکراسى به مدد قانون و شاه کسب کرده بود.
*** در میان توده
مردم حسد، نفرت و زیاده خواهى ایجاد مى کنیم تا از خشم مردم استفاده کرده و
همه موانعى را که بر سر راهمان قرار دارند با دستهاى آنها ریشه کن سازیم
***
هنگامى که زمان موعود فرا رسید و منجى عالم بشریت بر اریکه سلطنت جلوس کرد
و تاج شاهى بر سر نهاد، با دستهاى توده مردم همه موانعى را که بر سر راه
حکومت جهانگیرش قرار دارند، برمى داریم.
*** غیریهودیان عادت به فکر
کردن را از دست داده اند مگر آنکه متخصصان ما به آنها آگاهى بدهند بنابراین
آنها قدرت تشخیص و درک برنامه هائى که ما براى رسیدن به حکومت جهانى در
پیش داریم، ندارند.لذا برماست که در مدارس دولتى، اطلاعات و دانشهاى پایه
اى چون تشریح خصوصیات روحى ( روانشناسى )و حیات اجتماعى (جامعه شناسى) به
آنان بیاموزیم و به مدد اینگونه اطلاعات به آنها بقبولانیم که افراد از
لحاظ قابلیت ها و استعدادها یکسان نیستند و از لحاظ سلیقه ها و هدفهاى
زندگى با هم اختلاف دارند .
پذیرفتن اصل اختلافات فردى، تقسیم کار
را به تناسب استعدادها ایجاب مى کند و وقتى که انسانها بر حسب اصل تقسیم
کار طبقه بندى شدند، خود به خود جامعه طبقاتى بوجود مى آید و بدینسان افراد
مى پذیرند که همه طبقات در برابر قانون یکسان نیستند. پس از اینکه چنین
اطلاعاتى به خورد آنها دادیم با رغبت تسلیم ما مى شوند و هر نوع شغلى را که
به آنها دهیم قبول مى کنند. از سوى دیگر، چنین نظام تربیتى اى انسانها را
وامى دارد که هر نوع نوشته اى را و یا هر سخنى را کورکورانه و بدون چون و
چرا بپذیرند. همچنین به سبب درک ضعیفشان از امور، مى توان نفرت آنها را در
هر شرایطى و هر موقع که لازم باشد برانگیخت.
یهودیان سالم خواهند ماند
***
وجود بحران اقتصادى نفرت غیریهودیان را افزایش مى دهد و صنعت را دچار رکود
مى سازد. در این نگام ما مى توانیم به مدد عملیات مخفیانه و نیز بیارى
طلا که قبلاً آنرا به دست آورده ایم ، آتش بحراناقتصادى را شعله ورتر سازیم
و کارگران را در سراسر اروپا به خیابانها بریزیم . توده مردم به سبب
ناآگاهى هایشان و نیز به سبب وجود بذر حسدى که ما در همان آغاز کودکى در
ذهنشان کاشته ایم ، آماده مى گردند که خود کارفرمایانرا بریزند و اموال
آنها را به غارت ببرند ما در این میان سالم خواهیم ماند و اموالمان به یغما
نخواهد رفت زیرا از زمان شروع حادثه بخوبى آگاهیم و مى توانیم به موقع
براى حفظ خویش تدابیرى بیندیشیم.
*** نشان دادیم که چگونه باگذشت
زمان، غیریهودیان تسلیم حکومت م ا خواهند شد زیر ا بخوبى مى دانیم که چه
موقع باید آزادى و آزادى خواهى را از تمام مؤسسات ریشه کن سازیم.
***
هنگامى که توده هاى مردم مى بینند که تمام امتیازها زیر عنوان آزادى به
آنها اعطاء مى شود، تصور مى کنند که مى توانند رهبرى جهان را به دست گیرند.
ولى به زودى خود را به راهنمائى ما نیازمند مى بینند و دو دستى قدرت را در
اختیار ما مى گذارند و رهبرى تام الاختیار امور را به دست ما مى سپارند.
اگر انقلاب فرانسه را به یاد آوریم، در مى یابیم که عنوان و لقب کبیر را ما
به آن دادیم، مقدمات آنرا ما فراهم کردیم و خلاصه آنکه طراحى آنرا ما به
عهده گرفتیم.
*** از دیرباز تاکنون ما بشر را از قیدو بندهاى
فراوانى رهائى بخشیده ایم و در آینده نیز او را راهنما خواهیم شد تا
سرانجام در برابر پادشاهى که خون قوم بنى اسرائیل در رگهایش جریان دارد،
سرتعظیم فرود آورده و به حکومتى که ما براى جهان تدارک مى بینیم، تسلیم
شود.
*** در حال حاضر ما یک نیروى بین المللى شکست ناپذیریم که از
یک طرف مورد حمله قرار مى گیریم و از طرف دیگر حمایت مى شویم. از ویژگیها و
رذالتهاى مردم غیریهود، آنست که از زورگو اطاعت مى کنند و نسبت به مردم
ضعیف فوق العاده بدون ترحم هستند. از سوئى تحمل تضادها و برخورد عقاید را
ندارند و از سوى دیگر، حاضر مى شوند که زیر فشار و خشونت رژیمهاى مستبد جان
بدهند ولب به شکوه نگشایند. وجود چنین خصلتهائى در مردم غیریهودى، مستقل
بودنمان را مشخص مى کند. مردم غیریهودى از همه دیکتاتورهاى زمانه ستم
فراوان کشیده اند ولى در عوض فقط بیست تن از این دیکتاتورها را سربریده
اند.
*** به راستى مردم عامى پدیده هاى فوق الذکر را چگونه تعبیر مى
کنند و نظر آنها در باره وقوع چنین پدیده هائى که ظاهراً ارتباط چندانى با
هم ندارند چیست؟ تعبیر اینگونه پدیده اینست که دیکتاتوره ا از طریق
عواملشان زیرگوش توده مردم، برابرى، و تأمین رفاه همگان را زمزمه مى کنند
ولى به مردم نمى گویند، که وحدت تنها در سایه حکمروایى یهود ممکن و میسر
است. و در نتیجه امر به مردم مشتبه شده، درستکار محکوم و خیانتکار تبرئه مى
شود و این وضع همچنان ادامه مى یابد تا آنجا که خدا بخواهد. به راستى ما
باید شکرگزار و راضى از اوضاع باشیم زیرا مردم هر گونه نظمى را به بى نظمى
مبدل مى کنند که نتیجه این اوضاع به سود ما است.
*** کلمه آزادى،
جوامع انسانى را به جنگ علیه هرگونه زور و قدرتى برمى انگیزد. حتى علیه
خداوند و قوانین طبیعت. لذا زمانى که ما به سلطنت رسیدیم، باید واژه آزادى
را از قاموس و فرهنگ زندگى حذف کنیم. زیرا این واژه توده هاى مردم را به
جانورانى خونخوار مبدل مى کند. این جانوران خونخوار وقتى که شکم هایشان از
خون و خونابه سیر و سیراب شد، به خوابى عمیق فرومى روند و از همه چیز بى
خبر مى شوند.در این حالت به خوبى مى توان آنها را به زیر زنجیر کشید زیر ا
اگر خون نیاشامند ، نخواهند خوابید و کشمکش همچنان ادامه مى یابد.
پروتکل شماره 4
*-*
هر جمهورى و حکومتى چند مرحله پشت سرمى گذارد. در مرحله نخست حکومت شکل
ثابتى ندارد و بوسیله توده مردم از سوئى به سوى دیگر کشانده مى شود. در
مرحله دوم حکومت شکل عوام فریبى بخوبى مى گیرد. پس از آن آنارشیسم به وجود
مى آید و سرانجام انارشیسم به حکومت استبدادى منجر مى گردد. البته میان
حکومت مطلقه اى که به صورت قانونى در مى آید ، خود را در برابر مردم مسئول و
متعهد مى داند و نیز خط مشى آن کاملاً آشکار است و حکومت مستبدانه اى که
ناشى از هرج و مرج است تفاوت فراوان وجود دارد. حکومت استبدادى و مطلقه اى
که زاده هرج و مرج است ، علیرغم آشکار بودن مظاهر استبدادیش، مى کوشد تا
چهره واقعى خود را مخفى بدارد. این نوع حکومت به وسیله دستهاى پنهان و
سازمانهاى مخفى اداره مى شود. کارگردانان اینگونه رژیم به همان اندازه که
بى پروا هستند، به همان نسبت هم پرده پوش مى باشند. تغییر دادن آنها به مان
اندازه که ممکن است در سقوط رژیم مؤثر باشد ، به همان نسبت هم به عوامل
مخفى کمک مى کنند تا حکومت را از خطر سقوط حفظ کنند.
*-* چه کسى مى
تواند با یک قدرت نامحسوس درافتد و آنرا واژگون سازد؟ این ما هستی م که
چنین قدرت نامحسوسى داریم. اگر چه فراماسونرهاى غیریهودى، کورکورانه در
خدمت ما هستند، و براى مقاصد ما کار مى کنند، اما برنامه هاى ما همچنان
براى آنها و دیگران ناشناخته و اسرارآمیز باقى خواهد ماند. ما اعتقاد به
خدا را متزلزل مى کنیم
*-* اگر آزادى بر خداپرستى مبتنى باشد، با
برآورى، انسان دوستى و برابرى پیوندى داشته ، براى جامعه بى زیان باشد، به
رفاه عمومى لطمه اى وارد نسازد و در اقتصاد هم جائى براى خود پیدا کند، بر
ما لازم است که هم احترام به آزادى و هم اعتقاد به خدا را در میان مردم
غیریهودى از بین ببریم. و نیازهاى مادى را جایگزین اینگونه اعتقادات سازیم.
اما اگر اعتقاد به خدا موجب شود که ما بر مردم حکومت کنیم ، در اینصورت
باید به تبلیغ دین بپردازیم و با راهنمائى مردان روحانى، مردم را به تسلیم
واداریم.
*-* براى آنکه بتوانیم قدرت اندیشیدن را از مردم غیر
صهیونیست سلب کنیم، باید فکر آنه ا را متوجه صنعت و تجارت کنیم. سرگرم شدن
آنها به داد و ستد و اندیشیدن به منفعت، باعث مى شود که دشمن مشترکشان را
فراموش کنند. از سوى دیگر، به صنعت جنبه احتکارى مى دهیم. بدین معنى که به
بهاى صنعنتى شدن بسیارى از زمینها نادیده گرفته مى شوند که سرانجام به دست
ما مى افتند و ما آنه ا را احتکار مى کنیم.
*-* افزایش روز افزون
رقابت بمنظور پیش افتادن در زندگى از سوئى، ونابسامانیهاى اقتصادى از سوى
دیگر، مردم را سرخورده و افسرده مى کند، نفرت آنها نسبت به مقامهاى عالى
رتبه ادارى، مذهبى و سیاسى اوج مى گیرد، طلا به عنوان وسیله اى براى ارضاء
نیازهاى مادى مردم مورد توجه واقع مى شود، ظرفیت مردم به مرز انفجار مى رسد
و براى قیام آماده مى شوند. قیام مردم براى کسب ثروت است نه اشاعه خوبیه
ا. زیرا این قیام از نفرت منبعث مى شود. به بیان دیگر، نفرت طبقه محروم از
طبقه ممتاز جامعه موجب قیام مى گردد. قشرهاى پائین جوامع غیریهودى در پى
رهنمودهاى ما علیه طبقه ممتاز به پامى خیزند و سرانجام با حریفانمان یعنى
علماى غیر یهودى بر سر قدرت به نبرد مى پردازند.
پروتکل شماره 5
*
در جوامعى که فساد همه جا را فرا مى گیرد، جمع آورى ثروت تنه ا از طریق
تقلب و نادرستى * امکان پذیر مى گردد، قدرت دولت رو به ضعف مى نهد، قیود
اخلاقى تنها از طریق مجازاتهاى سنگین سارى و جارى مى شوند، قوانین و
مقررات، ضمانت اجرائى ندارند ، مردم در برابر سرنوشت جامعه شان احساس
مسئولیت نمى کنند و مقررات بین المللى نیز نادیده گرفته مى شوند، با اعمال
چه روشى و به کمک چه سیستم مدیریتى مى توان اینگونه جوامع را اداره کرد؟
پاسخ
اینست که سیستمى فوق العاده متمرکز و مقتدر که تمام قدرتهاى دورن جامعه
را به دست گیرد ، مى تواند در این مورد کارآمد باشد. بدین معنى که تمام
فعالیتهاى سیاسى مردم را باید زیر نظر گرفت، و تمام آزادى هائى که رژیم هاى
غیریهودى به مردم اعطاء کرده اند، به تدریج سلب کرد . و زمینه اى فراهم
آورد که مردم بتوانند گسیختگى ها و ناهنجاریهاى رژیم هاى غیریهود را
دریافته و به شاهنشاهى قوم ما ایمان آورند. آنچه در بالا گفته شد، باید
انگاره و الگو و راهنماى عمل ما در تمام زمانها و مکانها باشد تا بتوانیم
بدینوسیله تمام کسانى را که چه در حرف و چه در عمل مخالف ما هستند، از سر
راهمان برداریم.
* ممکن است ادعا شود که چنین انگاره و الگوهائى با پیشرفتهاى امروز ما سازگار نیست. ولى کژى و *نادرستى این ادعا را نشان مى دهیم.
*
سالیانى بس دراز، مردم باور مى داشتند که شاهان بنا به اراده خداوند بر
مردم استیلا یافته اند و در نتیجه همین تصور، بدون تردید و دودلى تسلیم
آنان مى شوند ولى از زمانى که ما از حقوق انسانها سخن به میان آوردیم،
تزلزلى در اندیشه آدمیان نسبت به جاودانى بودن حکومت شاهان ایجاد کردیم و
تقدس شاهان را در چشم مردم از بین بردیم. و نیز هنگامى که اعتقاد مردم را
نسبت به خدا تضعیف کردیم ، قدرت را از کاخ شاهان به خیابانها کشیدیم و آنرا
در مالکیت متمرکز ساختیم و سپس آنرا به غنیمت بردیم.
* جهت دادن به
فکر و اندیشه مردم غیریهودى به کمک سخن پردازى و تئورى هاى وسوسه انگیز
،کار متخصصان و مدیران ما است. ما یهودیان در مشاهده امور، تجزیه و تحلیل
آنها، محاسبات دقیق مسایل مالى، طرح برنامه هاى سیاسى و نیز حس همکارى با
یکدیگر، رقیبى نداریم. تنها ممکن است یسوعى ها در این زمینه با ما رقابت
کنند. البته برنامه هایى طرح کرده ایم که این قوم را در چشم توده مردم
ناآگاه ، بى اعتبار سازیم. ضمناً باید یادآور شویم که ما به صورت یک سازمان
مخفى عمل مى کنیم.
* احتمال مى رود که براى مدت زمانى معین
غیریهودیها در سراسر دنیا با هم سازش کنند و این سازش امنیت ما را به خطر
اندازد. ولى از این خطر جان سالم به در خواهیم برد زیرا اختلافات موجود
آنها بسیار وسیع و ریشه دار است و آنها به این زودیها جرأت چنین سازشى را
پیدا نخواهند کرد.ما طورى مردم را به جان هم انداخته ایم که همه به همدیگر
بدگمانند. نفرت مردم از یکدیگر به خاطر تعصبات مذهبى و نژادى که در طول 20
قرن گذشته تبلور یافته است، اجاره نخواهد داد که مردم به این سادگى با
یکدیگر آشتى کنند. به همین دلیل اگر ملتى بخواهد اسلحه اش را علیه ما
بردارد، دولتى پشتیبان خود نخواهند
یافت. بنابراین دولتهاى غیریهودى
باید به خاطر بسپارند که هر نوع تبانى و توافقى علیه ما فى نفسه زیان بخش
خواهد بود. قدرت ما فوق العاده است و در آن تردیدى نیست. بدون حضور دستهاى
پنهان ما ،ملتها نمى توانند حتى بر سر یک مسأله ناچیز و خصوصى با هم به
توافق برسند. پیامبران گفته اند، ما قومى هستیم که به وسیله خدا برگزیده
شده ایم تا فرمانرواى مردم سراسر جهان باشیم. خداوند به قوم ما هوش و ذکاوت
سرشار اعطا کرده است. ما کفایت و لیاقت آن را داریم تا مسئولیت رهبرى جهان
را به انجام برسانیم.
البته اقوام دیگرى هستند که از هوش و ذکاوت
برخوردارند، ولى آنها تازه به دوران رسیده هایى هستند که نمى توانند حریف
ما بشوند. اگر کشمکش و درگیرى بین ما ایجاد شود، کشمکشى وحشتناک خواهد بود .
ولى آنها یاراى برابرى با ما را ندارند زیرا خیلى دیر سررسیده اند.
انحصار سرمایه
*
تمام چرخهاى ماشین هر دولتى به کمک موتورى حرکت مى کند که این موتور در
دست ما مى باشد و آن طلا است. حکماى ما تدابیرى اندیشیده اند که سرمایه از
ارزش فوق العاده اى برخوردارباشد .
براى آنکه گردش عمل سرمایه محدود
نشود باید آن را در راه ایجاد تجارت و صنعت انحصارى بکار گرفت آزادى گردش
عمل سرمایه در جهت تأسیس وگسترش صنایع، به دست اندرکاران صنعت نوعى قدرت
سیاسى مى دهد که از این قدرت مى توان براى استثمار مردم سود جست. امروزه
خلع سلاح کردن مردم خیلى ساده تر از آماده کردن آنها براى جنگ است. همچنین
برانگیختن احساسا ت مردم خیلى مهمتر از فرونشاندن این احساسات است. ما باید
به فکر حفظ موقعیت خود باشیم و صحنه مبارزه را از وجود دیگران پاک سازیم.
هدف اساسى مدیران ما این است که قدرت فکر کردن مردم را تضعیف کرده ت ا
افکار آنه ا از پروتکل های رهبران یهود برای تسخیر جهان اندیشیدن به مسایل
اساسى منحرف و متوجه مسایل کم اهمیت شده و فرصت مقاومت کردن در برابر ما
نداشته باشند.
* ازدیرباز مردم جهان متقاعد شده اند که عمل، بیش از
حرف، اثر دارد. اگر به دنبال حرف ، عملى پدیدار شود، اعتماد مردم بیشتر جلب
مى شود. براى آنکه بتوانیم ازچنین اصلى حداکثر استفاده را ببریم، باید
موسساتى به وجود آوریم تا آنچه را که در جهت منافع و پیشرفت مردم انجام مى
دهیم، به نمایش بگذاریم.
* براى فریب مردم، نخست باید قیافه یک
آزاداندیش به خود بگیریم و از احزاب ، آزادى، و هر نوع گرایش فکرى طرفدارى
کنیم و سپس به سخن پراکنى بپردازیم و آن قدر سخنرانى کنیم که مردم از حرف
زدن و سخنرانى دل زده و خسته شوند.
* براى آنکه بتوانیم افکار عمومى
را مشوب سازیم و مردم را در حالت گیجى و سرگردانى نگه داریم ، باید مطالب
ضد و نقیض در بین مردم پخش کنیم و این عمل را آنقدر ادامه دهیم که
غیریهودیان خود را در پیچ و خم اطلاعات متناقض گم کنند ومتقاعد شوند که
تنها راه رهایى از این سرگردانى ها نداشتن عقیده و اطلاعات سیاسى است. باید
توجه داشت که اطلاعات واقعى سیاسى در اختیار کسانى است که مردم را بدین
طریق به بیراهه مى کشانند و این نخستین رمز از رموز مملکت دارى است.
دومین رمز موفقیت ما در امر کشوردارى به شرح زیر است:
الف
- شکست دولتهایى که بر سر کار هستند را طورى جلوه دهیم که مردم از فهم علل
شکست عاجز شوند. به علاوه در ارائه آداب و رسوم، علایق و شرایط زندگىِ
مردم طورى افراط کنیم که مردم از برقرارى تفاهم میان خود عاجز شوند.
ب - میان احزاب نفاق شدیدى ایجاد کنیم و امکان هر گونه تشریک مساعى میان احزابى که تسلیم ما نمى شوند،را از بین ببریم.
ج
- هرگونه ابتکار فردى و خلاقیتى را که به سودما نباشد، نابود کنیم. زیرا
هیچ خطرى بالاتر از ابتکار و خلاقیت فردى نیست. به ویژه اگر خلاقیت، باهوش
توأم باشد. کارى که از یک فرد مبتکر برمى آید ، از میلیونها آدم عامى برنمى
آید. لذا ما باید تعلیم و تربیت غیریهودیان را در جهتى سوق دهیم که قوه
ابتکار از دانش آموزان گرفته شود و نطفه خلاقیت در ذهن آنها خفه گردد.
د - آزادى عمل گروههاى مختلف را رودرروى هم قرار دهیم تا تصادم و برخورد پیش آید و شور و شوق به ناامیدى و شکست منجر شود.
به
کمک روشهاى بالا مى توانیم دول غیریهودى را فرسوده کرده و آنها را تسلیم
خویش سازیم و سپس بر خرابه همه حکومتهاى دنیا یک ابرقدرت شیطانى بنا کنیم
به طورى که دستهاى توانمند این ابرقدرت بتواند به همه جا برسد و چنان قدرت
غول آسایى به هم بزند که مقهور هیچیک از ملل دنیا نشود.
پروتکل شماره 6
مى
خواهیم به انحصار ثروتهاى عظیم، منابع و کالاهایى که جوامع غیریهودى
درآینده به مقیاس وسیعى به آنها متکى خواهند شد، دست بزنیم تا اینکه این
جوامع را پس از شکست سیاسى با شکست اقتصادى نیز مواجه سازیم.
** اقتصاددانانى که اکنون در این جلسه حضور دارند، اهمیت موضوع را به خوبى مى توانند دریابند.
**
با تمام روشهاى ممکن، باید اهمیت حکومت قدرتمندمان را به همگان گوشزد
نماییم و اعلام کنیم کسانى که به حکومت جهانى ما تسلیم شوند، از حمایتمان
برخوردار خواهند شد.
اریستوکراسىِ غیرصهیونیستى از
این پس قدرت سیاسى ندارد و باید آن را مرده تلقى کرد. ولى به سبب داشتن
زمین و خودکفایى مواد غذایى مى توانند به عنوان خطرى بزرگ ما را تهدید کند.
لذا باید به هر قیمتى که شده آنها را ازداشتن زمین محروم کنیم. براى وصول
به این هدف، باید مالیاتهاى سنگین به زمین ها ببندیم و وضعى پیش آوریم که
زمین داران املاک خود را براى گرفتن قرض ، در گرو طلبکاران بگذارند. به کمک
چنین تدابیرى زمین داران بدون قید و شرط تسلیم ما خواهند شد.
** اریستوکراتها که خصلتاً به قناعت عادت نکرده اند و به سرمایه اندک راضى نمى شوند، خیلى زود از بین مى روند.
ما غیر صهیونیستها را استثمار مى کنیم
**
همزمان با اقداماتى که( در مورد زمیندارى) در بالا ذکر کردیم ، صنعت را
نیز به انحصار خود درمى آوریم. البته در مراحل نخست صنعت را در یک حالت
تعادلى قرار مى دهیم و از انحصار شدید در لا سرمایه در بخش Ĥ مراحل اولیه
خوددارى مى کنیم. غرض ما ازحالت تعادل اولیه آن است که صنعت و مخصوصى تمرکز
گردند و بانکهاى خصوصى به وجود آیند. زمینها از گرو طلبکاران بیرون آمده و
به گرو بانکها درآیند. آنچه که ما مى خواهیم این است که هم ماحصل کار
کارگر و هم بازده زمین هردو به چنگال صنعت بیفتند و بدین سان تمام پولهاى
جهان نزد ما ذخیره شود و غیریهودیها ، طبقه کارگر و زحمتکش جامعه را تشکیل
دهند و بدون قید و شرط تسلیم ما شوند. در چنین شرایطى اگر به خاطر منافع
دیگرى تسلیم ما نشوند، لااقل به خاطر آنکه درآمدى داشته باشند و بتوانند
زنده بمانند، تسلیم ما خواهند شد.
** براى آنکه بتوانیم صنعت
غیریهودیان را به کلى نابود کنیم، علاوه بر انحصارطلبى، تجمل پرستى را رایج
مى کنیم و نیازهاى کاذب مردم را افزایش مى دهیم. اقدام دیگر م ا این است
که مزد کارگرهار ا بالا مى بریم به طورى که این افزایش دستمزد هیچگاه به
سود آنها تمام نشود. چاره این کار آن است که بهاى ارزاق عمومى را بالا
ببریم و گناه این گرانى را به گردن کاهش فرآورده هاى کشاورزى و دامى
بیندازیم . در عین حال به شیوه بسیار زیرکانه اى میزان تولید را کاهش مى
دهیم. بدین معنى که اعتیاد و هرج و مرج طلبى و کم کارى را در میان کارگران
رواج مى دهیم و به مدد شیوه هاى گوناگون، صحنه زمین را از وجود متخصصان و
تحصیل کرده هاى غیریهودى پاک مى کنیم تا میزان تولید کاهش پیدا کند.
## سیستمى که دربالا از آن یاد شد، سایرموسسات موجود رابه زودى واژگون نخواهد کرد بلکه تنها روى اقتصاد آنها اثر مى گذارد که نتیجتاً منجر به تغییرات کلى و همه جانبه موسسات خواهد شد و سرانجام همه موسسات در درون سیستم تحلیل مى روند.
## از
آنجا که قوانین را ما از قبل تدوین کرده ایم، حق تغییر و تعویض قانون را
از رییس جمهور سلب مى کنیم. در عوض او را به ریاست کل قوا منصوب مى نماییم
تا بتواند درموقع لزوم، ازقانون اساسى دفاع کند.
رییس جمهور، عملا فرد فاقد اختیارى است که هدف و مسئولیتش تنها حفظ قوانین است که ما از پیش تدوین کرده ایم.
## بسیارروشن است که کلید معما، در دست ما مى باشد و کسى جز م ا نمى تواند در قوانین دخل و تصرفى به عمل آورد.
##
در قانون اساسى دولتهاى غیریهودى، حق استیضاح کردن دولت را از رییس مجلس
سلب مى کنیم و تعداد نمایندگان را به حداقل ممکن مى رسانیم تا بدین وسیله
بتوانیم شور و شوق سیاسى را در دل مردمى که مشتاق مسایل سیاسى هستند،
بکشیم. اگر چنین رویه اى دشواریهایى به بار آورد، آنگاه وضعى پیش مى آوریم
که گروه بسیارى از مردم به فعالیتهاى سیاسى تمایل پیدا کنند.
حق انتصاب
معاون رییس جمهور، رییس و معاون مجلس سنا را به رییس جمهور تفویض مى کنیم و
تعداد جلسات مجلس را کاهش مى دهیم به طورى که مجلس در هر ماه بیش از چند
جلسه نداشته باشد .
وانگهى به رییس جمهور که رییس قوه مجریه هم هست،
اختیاراتى در مورد مجلس، تفویض مى کنم . مثلا اختیار خواهد داشت که اعضاى
مجلس را براى توضیح فراخواند و یا مجلس را منحل کند . اما براى آنکه عواقب و
نتایج چنین اعمالى که همگى غیرقانونى هستند،گریبانگیر برنامه هاى ما نشود،
باید چاره اندیشى کنیم.
همانطورى که یادآور شدیم، به رییس جمهور
طبق قانون اختیاراتى داده شده است. ولى براى آنکه با استفاده از اختیاراتش
به سوى حکومت مطلقه میل نکند، وزیران و مقامات عالى رتبه را وامى داریم تا
با اقدامات خود از اعمال نفوذ او جلوگیرى کنند. البته بهتر است که این کار
به وسیله شوراى وزیران ، سنا و شوراى دولتى انجام بگیرد تا به وسیله افراد.
##
رییس جمهور، بنا به تشخیص ما قوانین را تعبیر و تفسیرمى کند و هر زمان که
ما به او دیکته کردیم، مى تواند قوانین را تغییر دهد. به علاوه به بهانه
رفاه و سعادت مردم، او این حق را خواهد داشت که قوانین جدیدى پیشنهاد کند.
نابودى دولت ها هدف ماست
##
با توجه به آنچه که قبلا گفتیم اندک اندک زمینه نابودى دولتهاى غیریهودى
را فراهم مى کنیم و سرانجام قدرت را به دست مى گیریم. پس از اینکه به قدرت
دست یافتیم، به طور نامحسوسى اصول قانون اساسى دول غیرصهیونیست را گام به
گام حذف مى کنیم و هنگامى که زمان موعود فرا رسید ، حکومت مطلقه قوم خود را
جایگزین هرنوع حکومتى مى سازیم.
## پیش از آنکه قانون اساسى دول
غیریهودى نابود گردد، ممکن است مردم به حقانیت حکومت مطلقه ما پى ببرند. در
چنین دوره اى، مردم در حالت بیم و انتظار به سر مى برند، از بى نظمى و
نارسایی هاى دولت ها خود که ما موجد آنها هستیم به شدت خسته مى شوند و از
رهبران خود چنین مى خواهند:
ما تنها یک پادشاه مى خواهیم که همه
مردم روى زمین را متحد سازد و نابسامانیها را مرزها، ملیتها و مذاهب ریشه
کن سازد. پادشاهى مى خواهیم که بتواند صلح و آرامشى که رهبران فعلى نمى
توانند به ما . بدهند، براى ما فراهم آورد
## براى آنکه آرزوى
استقرار حکومت مطلقه قوم خود را در دل همه مردم جهان ایجاد کنیم، لازم است
که رابطه مردم را با دولتهایشان تیره کنیم. به طورى که مردم بر اثر اختلاف
عقیده ، گرسنگى ، بیمارى و کشمکش به تنگ آیند و جز به رهایى از دست
دولتهایشان و پناه بردن به حکومت نجات بخش ما ، به چیز دیگرى نیندیشند.
##
اگر درراه رسیدن به هدفهایى که در پیش داریم کوشا نباشیم، و به ملل دنیا
یک لحظه فرصت نفس کشیدن بدهیم، به سختى مى توانیم به هدفهایمان برسیم.
پروتکل شماره 11
** شوراى دولت همانند گذشته، بیان کننده صریح قدرت قانونى رهبر به حساب مى آید . این شورا جزئى از قوه قانونگزارى است که مى توان آن را کمیته نظارت بر قوانین و تصویب نامه هاى رهبر نام نهاد.
** مفاد بالا جزئى ازقانون اساسى جدید به حساب خواهد آمد. به علاوه انشاء قوانین و مقررات به طرق زیر امکان پذیر است:
الف - از طریق قوه مقننه، تحت پوشش پیشنهادات کمیته نظارت بر قوانین.
ب - ازطریق پیشنهاد رییس جمهور و با تصویب شوراى دولت
ج - در موارد ضرورى به وسیله کودتا
**
درباره کلیات مربوط به قوانین تقریباً بحث کرده ایم و اینک اندکى وقت خود
را صرف پرداختن به جزییات مى کنیم تا بتوانیم ماشین دولت را در جهتى که
قبلا بحث کرده ایم، به حرکت درآوریم و منظور من ازذکر جزییات آن است که
آزادى مطبوعات، حق تشکیل انجمن ها ، آزادى عقیده ، اصل رأى گیرى و خلاصه
بسیارى چیزهاى دیگر را باید از لوح ذهن آدمى براى همیشه پاک کنیم . و یا
اینکه پس از اعلام قانون اساسى جدید، دستخوش تغییرات بنیادى گردانیم. زیرا
پس از انجام این تغییرات ما مى توانیم مقررات خود را به منصه ظهور درآوریم.
اما
اگر مدتى طولانى از اعلام و انتشار قانون اساسى بگذرد، و ما این تغییرات
را ایجاد کنیم ، در این صورت خطرات قابل توجهى ما را تهدید خواهد کرد.
دلایل وجود این خطرات را مى توان در زیر آورد:
اگر ما تغییرات را
عجولانه انجام دهیم، از لحاظ روانى نوعى ترس ازتغییرات در مردم ایجاد مى
شود . از سوى دیگر اگر ما خیلى افراطى در مورد انجام تغییرات عمل کنیم، به
شأن و پرستیژ لغزش ناپذیر خویش لطمه وارد ساخته ایم. و یا مى گویند که ما
خطر را احساس کرده ایم که مجبور به انجام چنین تغییراتى شده ایم. در این
صورت، باز به پرستیژ قانون اساسى لطمه وارد مى شود. آنچه ما مى خواهیم این
است که از همان آغاز اعلام قانون اساسى و پیروزى، کودتا یعنى در حالى که
مردم جهان هنوز در حالت وحشت به سر مى برند، فوراً احساس کنند که ما فوق
العاده قوى، پرقدرت و شکست ناپذیر هستیم و مى توانیم بدون مقاومت، آنچه را
که بر سر راهمان وجود دارد، برداریم و به مردم تفهیم کنیم که قدرت را با
آنها تقسیم نخواهیم کرد. در این حال آنها چشم روى هم مى گذارند، راضى مى
شوند و به انتظار دستور ما مى نشینند.
ما گرگیم
** غیریهودیان گله گوسفندانند و ما گرگهاى این گله هستیم. و شما مى دانید که وقتى گرگ به گله مى زند، چه اتفاقى مى افتد؟
**
علت اینکه غیریهودیان چشم روى هم مى گذارند و چیزى نمى گویند آن است که ما
به آنان قول مى دهیم به محض آنکه دشمنان را رام و تمام احزاب را سرکوب
کردیم، تمام آزادى هایى که از آنه ا گرفته شده است، به آنها باز مى
گردانیم. ضرورتى ندارد که بگوییم چه مدت طول مى کشد که آنه ا را براى
بازگرداندن آزادى هایشان در حال انتظار نگه مى داریم.
- به چه دلیلى ما این خط مشى را در پیش گرفته ایم؟
و
چرا غیرصهیونیستها به مفهوم واقعى آنچه که ما به ذهنشان فرو مى کنیم، توجه
نمى کنند؟ چر ا قوم پراکنده ما براى رسیدن به هدفهایش به جاى صراط مستقیم،
این همه راه پرپیچ و خم طى مى کند؟ دلیلش آن است که ما کارهایمان را به
وسیله سازمانهاى فراماسونرى که ناشناخته هستند ، انجام مى دهیم و کوشش مى
کنیم هدفهایمان گمان و سوءظن برنیانگیزد و این گله غیریهودى به فراماسونرى
ما به پیوندد و به چشم رفقاى خود خاک بپاشد.
** ما یهودیان برگزیده
خداوند هستیم و پراکندگى مان در سراسر جهان از عنایات اوست. پراکندگى ما در
چشم همگان نوعى ضعف به شمار مى رود. در حالى که این خود براى ما نوعى قدرت
است. زیرا ما اکنون در آستانه فرمانروایى بر سراسر جهان قرار گرفته ایم.
انشالله ادامه دارد ...
با سلام
قسمت دوم مطلب پروتکلهای 24 گانه صهیون را که در وبلاگ نصب کردی با درج نظر در وبلاگ ما مطلع مان بفرما تا درجاهایی منتشر کنیم
ممنون
با سلام و کمال تشکر لطفا همینطور دقیق متن فوق رو تکمیل کنید تا به عنوان سندی در محیط سایبر قابل دسترسی باشه